یکی بودیکی نبود


رنگ ووارنگ

وقتی شب به انتها نمیرسه

تنها جای پر کشیدن قفسه

حالا که سکوت ما نمیشکنه

بین ما فاصله فریاد میزنه

زیر سقف این زمستون کبود

تو بگو گناه من یکی چی بود

یه دفعه قلبا همه سنگی شدن

پس بده دوباره چشماتو به من

میون این آدمای آهنی

نباید تو هم دلم رو بشکنی

ولی افسوس دیگه انگار خوابیدی

حتی به گریه من گوش نمیدی

وقتی که پشت سکوت پنجره

حتی لبخند تو رو باد میبره

وقتی تو غربت خیس کوچه ها

ستاره میشکنه اما بی صدا

از کدوم طرف باید بهم رسید

به کدوم لهجه باید فریاد کشید

 

 

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی

آره بازم منم همون دیونه همیشگی

فدای مهربونیات چه میکنی با سرنوشت؟!

دلم واست تنگ شده بود این نامه رو برات نوشت!

حال من و اگه بخوای رنگ گلای قالیه

جای نگاهت بدجوری تو صحن چشمام خالیه

ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه

از غصه هام هرچی بگم جون خودت بازم کمه

دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون

فریاد زدم یا تو بیا یا منو پیشت برسون

فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خسته ات نکنه

غم غریبی عزیزم سرد و شکسته ات نکنه

چادر شب لطیفتو از روت شبا پس نزنی

تنگ بلور آبتو یه وقت ناغافل نشکنی

اگه واست زحمتی نیست بر سر عهدمون بمون

منم تو رو سپردمت دست خدای مهربون

راستی دیروز بارون اومد منو خیالت تر شدیم

رفتیم تا اوج آسمون با ابرا هم سفر شدیم

از وقتی رفتی آسمون پر کبوتره

زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بدتره

فدای تو نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم !

حقیقتو واست بگم به آخر خط رسیدم

رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی

قسمت تو سفر شدو قسمت من آوارگی

به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته

یه قلب تنها و کبود هلاک یک نگاهته

من میدونم‌من میدونم همین روزاعشق من ازیادت میره

بعدش خبر میدن بیا که داره عشقت میمیره

عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه

یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه

تنها دلیل زندگی! با یه غمی دوست دارم

داغ دلم تازه میشه اسمتو وقتی میارم

وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر

مگه نگفتم چشاتو از چشم من هیچ وقت نگیر

حرف منو به دل نگیر همش غم غریبیه

تو رفتی من غریب شدم چه دنیای عجیبیه!

میگم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن

نورشون بدرقه پاکی لحظه هات کنن

تنها دلیل زندگیم!با یه غمی دوستت دارم... 

 

 

من میخوام همیشه عاشق بمونم

به تو و چشماس روشنت قسم

با ترانه های آفتابی تو

میتونم به اوج فردا برسم

این همه خاطره رو  چی کار کنیم

نمیتونیم که از اونا بگذریم

واژه ی شروع شعر من تویی

بیا تا آخر خط با هم بریم

واسه چی میخوای که تنهام بذاری

چرا باید تو رو از یاد ببرم

یادمه یه روز نشستی روبروم

گفتی که محاله از تو دل بکنم

بیا با هم آسمونو طی کنیم

تو به من یه فرصت تازه بده

میدونم که چشمای عاشق تو

راه و رسم عاشقی رو بلده

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 12 شهريور 1390برچسب:,ساعت 10:21 توسط سمانه|


آخرين مطالب
» زیبایی زنان و قدرت مردان
» همین حالا
» رازهایی از هدیه دادن گل
» تو كه آمدي*****
» کاش***میخواستم
» سرانجام عشق به ایران
» عشق زیباست ...
» از خدا خواستم................
» دفتر عشق.....
» این بود زندگی
» عشق می ارزد
» يارب چرا اينگونه مي‌گويند به ما ...
» به دنبال خدا...............
» داستان
» عکس های شگفت انگیز
» عشق یعنی....
» wصبوری
» گربه های فضول
» تعيين شخصيت شما با استفاده از تاريخ تولد**
Design By : Pars Skin